غنیان. [ غ ُن ْ ] ( ع مص ) بشوی خود بی نیاز گشتن. ( منتهی الارب ). بی نیازی زن با شوی خود از مرد دیگر. غنیت المراءة بزوجها عن غیره غنیاناً؛ استغنت. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) بی نیازی. دستگاه. ( منتهی الارب ). بی نیازی از چیزی. || توانگری. غِنی ̍. غَناء. ( المنجد ). || ( اِ ) چاره. یقال : ما لی عنه غنیان ؛ یعنی از وی چاره ندارم. ( از منتهی الارب ).