دلم خود را بلاگردان آن خونخوار میخواهد
که از هر گوشه چشمش بلا زنهار میخواهد
نبندد گر حیا قفل ابد بر لب تمنا را
هوس صد کام هردم از لب دلدار میخواهد.
این رباعی نیز از اوست :
زاهد ز تو خلد و حور دلدار ازمن
راحت همه زآن تو و آزار از من
سجاده و خانقاه و تسبیح از تو
ناقوس و کلیسیا و زنار از من.
( از مجمع الخواص صادقی ص 237 ).