چند بوی چند ندیم الندم
کوش و برون آی ازین غنگ غم.
منجیک ( از فرهنگ اسدی ).
|| هاون چوبین یا سنگین. ( ناظم الاطباء ). || آواز بلند. ( فرهنگ رشیدی ) ( جهانگیری ). صدا و آواز بلند. ( برهان قاطع ). شاید آواز گریه باشد و شعر زیر که در فرهنگ اسدی برای زغنگ شاهد آمده شاهد همین معنی است : مرا رفیقی پرسید کین غریو ز چیست
جواب دادم کز غرو نیست هست ز غنگ .
شاکربخاری.
- غنگ غنگ زدن . رجوع به همین ترکیب شود.|| خر. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( برهان قاطع ). الاغ. ( برهان قاطع ). خر نر. نره خر. ( فرهنگ جهانگیری ). یا خر مست نر. شاید غنگ بمعنی نر یا نر مست باشد فقطدر خر. رشیدی گوید: ظاهراً غنگ در بیت سوزنی ( بعدازاین آمده است ) بمعنی چوب تیر عصار است ، لیکن خر غنگ خری است که بدان بندند و آن خر نر قوی خواهد بود؛ پس خر نر به کنایه و مجاز اراده کرده شود نه آنکه غنگ بمعنی نر بود - انتهی. و صاحب فرهنگ نظام آرد: لیکن رشیدی درست تصور کرده است که لفظ غنگ در بیت سوزنی بمعنی همان چوب عصاری است و خران غنگ خران نر قوی بودند که به آن چوب بسته میشدند :
گوید که علک خایم و خاید بلی چنانک
خایند علک ماده خران از خران غنگ.
سوزنی ( از فرهنگ رشیدی ).
ندانم تا چه خواهد شد به سال بیست کاندر دل نگوید عه اگر تا خایه بفشارد خر غنگش.
سوزنی ( از انجمن آرا ).
هفتادساله گشتی توحید و زهد کو؟کم خای ژاژ و بیش مران چون خران غنگ.
سوزنی.
خاموش همچون مریمی ، تا دم زند عیسی دمی کت گفت کاندر مشغله باری خران غنگ شو.
مولوی ( از جهانگیری ).