غنمان. [ غ ُ ] ( ع مص ) بمعنی غَنم و غُنم در حالت مصدری است. ( از منتهی الارب ). رسیدن به غنیمت و فَی ٔ. ( از اقرب الموارد ).غنمان. [ غ َ ن َ ] ( ع اِ ) دو گله گوسپند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به غَنَم شود.