غندجان

لغت نامه دهخدا

غندجان. [ غ َ دَ / غ ُ دِ ] ( اِخ ) شهری است به فارس در دشت مُعطِشَة. ( منتهی الارب ). شهری است بفارس دربیابان کم آب ، و از آن جز ادیب و سلاحدار بیرون نیاید. ( از تاج العروس ). و در فارسنامه ابن بلخی ص 143 آمده : به پارسی دشت باری گویند، و شهرکی است هوای آن گرمسیر و آب چاه شور و یک چشمه کوچک است و هیچ آب دیگر ندارد، و غله آنجا بخس باشد، و جامع و منبر دارد، و اهل فضل از آنجا بسیار خیزد، و کفشگر و جولاه بسیار بود - انتهی. و یاقوت بنقل از اصطخری آرد: غندجان همان قصبه دشت بارین است - انتهی. و سمعانی گوید:غندجان شهری از کوره اهواز است ، و ابن البلخی غندیجان نیز آورده است. رجوع به فارسنامه چ لندن ص 143 و 151 و 157 و 163، انساب سمعانی و معجم البلدان شود.

فرهنگ فارسی

شهری بود در فارس در دشت معطشه واقع در بیابانی کم آب و آنرا بپارسی دشت باری ( دشت بارین ) میگفتند . هوای آن گرمسیر و آب چاهش شور و دارای یک چشمه کوچک بود( لغ . ) .

دانشنامه عمومی

غُندِجان یا گندگان به فارسی دشت باری یا دشت بارین کوچکترین شهر پارس قدیم در کوره شاپور بوده است. [ ۱] غندجان مرکز ناحیهٔ دشت بارین بوده است که در نقشه های جدید هیچ اسمی دیده نمی شود که حاکی از موقع شهر باشد. ابن خردادبه رستاق ( روستا ) دشت بارین را، از توابع اردشیرخوره دانسته است. اصطخری از صنایع موجود در آن خبر می دهد. او نوشته است «از فرش های بزرگ، پرده، بالش و از آن قبیل در اینجا فرآورده هایی ساخته می شود که از نظر کار با منسوجات ارمنی هم ارزش است، یک کارگاه سلطنتی در اینجا هست و محصولات آن به دورترین ممالک صادر می شود. »[ ۲]
ابن خردادبه رستاق دشت بارین را از توابع ولایت شاپور می شمارد بر طبق گفتهٔ او شهر در سرحد غربی اردشیرخوره قرار داشته یعنی جائی که اردشیرخوره با شاپورخوره تماس پیدا می کند. طبری می نویسد مهر نرسه وزیر بهرام پنجم ساسانی اهل دهی است به نام ابروان که به رستاق دشت بارین در اردشیرخوره تعلق دارد. به همین دلیل در آنجا و در جرٌه واقع در ولایت شاپور به علت آنکه با دشت بارین تلاقی می کند، بناهای مجلل ساخت و آتشکده ای تعبیه کرد که تا امروز آتش در آن خاموش نشده است. به این آتشکده آتشکده مهرنرسیان می گویند. [ ۲]
غندجان طبق نوشته نهچیری، در جنوب غربی کازرون قرار دارد که بعدها به صورت دهی از توابع کمارج درآمده سپس ده مذکور به جمیله تغییر نام یافته است. [ ۱]
حمداله مستوفی می گوید «غندجان در تلفظ دشت بارین گویند که شهری کوچک است به گفته فارسنامه ابن بلخی راه مهمی که از شیراز به توج می رسید از اراضی ماصرم گذشته و به جره و از آنجا پس از عبور ازیغندیجان به «توج» می رفت. در غندجان راهی از این جاده جدا گردیده و در جهت جنوب به بندر نجیرم که به مسافت اندکی در مغرب سیراف بود می رسید. در جایی دیگر از فارسنامه ابن بلخی گفته شده که شهر مهم «غندجان» در «دشت بارین» و نزدیک توج قرار دارد. محل مزبور به قرار وصف فارسنامه در چهار فرسخی جره و در دوازده فرسنگی توج بوده است. هم اکنون هم اگر از دشت پر که شهر مهم ساسانی در آن قرار دارد، خط مستقیمی رسم کرده و فاصله آن را بسنجیم تقریباً دوازده فرسنگ می شود که اندازه امروزی آن ۶۵ کیلومتر خواهد شد. [ ۳]
عکس غندجانعکس غندجانعکس غندجان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس