غند شدن

لغت نامه دهخدا

غند شدن. [ غ ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) گرد آمدن. جمع شدن :
من غند شدم ز بیم غنده
چون خرس نگون فتاده دردام.
ابوطاهر خاتونی.
دمنه ؛ سرگین غنده شده. ( مقدمة الادب زمخشری ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گرد آمدن جمع شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس