غنثر

لغت نامه دهخدا

غنثر. [ غ َ ث َ / غ ُ ث َ / غ ُ ث ُ ] ( ع ص ) نادان یا گول یا آنکه صحبت وی را ناخوش دارند، یا فرومایه ، یا ناکس ، و این دشنام است عرب را. یقال : یا غنثر ( معرفة ).( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یا غنثر، شتم ؛ ای یا جاهل او احمق او ثقیل او سفیه او لئیم. ( اقرب الموارد ).

غنثر. [ غ ُ ث ُ ] ( اِخ ) وادیی است بین حمص و سلمیه در شام. رجوع به معجم البلدان شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس