غمیس
لغت نامه دهخدا
غمیس. [ غ ُ م َ ] ( اِخ ) برکه ای است بر نه کروه از ثعلبیه ، و نزدیکش کوشکی است ویران و آن را روزی است ازروزهای عربان. ( منتهی الارب ). جایی در نه میلی ثعلبیه است و در نزدیک آن قصر ویرانی است. اعرابیی گوید:
ایا نخلتی وادی الغمیس سقیتما
و ان انتما لم تنفعا من سقاکما
فعما تسود الاثل حسناً و تنعما
و یختال من حسن النبات ذراکما.
و بدینجا جنگ غُمَیس اتفاق افتاد. ( از معجم البلدان ). رجوع به نزهة القلوب چ لیدن ص 167 شود.
غمیس. [ غ ُ م َ ] ( اِخ ) ( یوم الَ... ) نام یکی از ایام عرب است و در آن در میان بنی قنفذ جنگ واقع شد. رجوع به ماده قبلی و معجم البلدان شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید