غمیرالصلعاء. [ غ ُ م َ رُص ْ ص َ ] ( اِخ ) از آبهای اَجَاء که یکی از دوکوه طی در نزدیکی غُرَی است. عبیدبن ابرص گوید: تبصر خلیلی هل تری من ظعاین سلکن غمیراً دونهن غموض و فوق الجمال الناعجات کواعب مخاضیب ابکار اوانس بیض و خبت قلوصی بعد هَدء وهاجها مع الشوق برق بالحجاز ومیض فقلت لها لاتعجلی ان منزلا نأتنی به هند الی بغیض.