غمیذر. [ غ َ م َ ذَ ] ( ع ص ) درهم آمیزنده سخن و کار خودرا، و بیخرد که هیچ نفهمد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).آن که سخن و کار خود را بهم زند. المخلط فی کلامه و فعاله. ( اقرب الموارد ). || مرد نازک تناورمنعم و پر از جوانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنکه ناعم ( نرم و نازک ) و فربه باشد، و گفته اند بمعنی فربه و نازپرورده است ، یا بمعنی بسیار فربه ، و یا جوانی که به غایت جوانی رسیده باشد. ( از اقرب الموارد ).