غمم

لغت نامه دهخدا

غمم. [ غ َ م َ ] ( ع مص ) فروگرفتن موی پیشانی و قفا را. ( منتهی الارب ). || از عیوب خلقیه اسب است و آن بسیار بودن موی پیشانی است چنانکه چشم را فراگیرد. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 24 ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۱(بار)

پیشنهاد کاربران

ناراحت
ناراحتی من
همچنین این کلمه ترکیب وصفی است یعنی :
غم من

بپرس