غمط. [ غ َ ] ( ع مص ) خرد و خوار شمردن مردم را. منه الحدیث : انما ذلک من سفه الحق و غمط الناس ؛ ای ان یری الحق سفهاً و جهلا ویحتقر الناس. ( منتهی الارب ). خوار داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). عیب کردن کسی را. ( المصادر زوزنی ). || شکر عافیت ننمودن. || خوار داشتن نعمت را و ناسپاسی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ناسپاسی کردن نعمت را. ( المصادر زوزنی ). بطر نعمت و حقیر شمردن آنرا. ( از اقرب الموارد ). فیریدن. پرنعمت شدن. || بسختی فروخوردن آب را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کشتن ذبیحه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || انکار کردن حق. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) زمین پست و نرم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).