غمز کردن

لغت نامه دهخدا

غمز کردن. [ غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سخن چینی کردن. سعایت. وشایت. ( تاج المصادر بیهقی ) :
مرا غمز کردند کان پرسخن
به مهر نبی و علی شد کهن.
منسوب به فردوسی ( از چهارمقاله عروضی ).
غمز کردندش که اینجا کودکی است
نامد او میدان که در وهم شکی است.
مولوی ( مثنوی ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) سخن چینی کردن سعایت کردن ۲ - ( مصدر ) سرکسی را فاش کردن راز شخصی را آشکار نمودن .

پیشنهاد کاربران

بپرس