غمجره

لغت نامه دهخدا

( غمجرة ) غمجرة. [ غ َ ج َ رَ ]( ع مص ) سریشم چسبانیدن بر کمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به المعرب جوالیقی حاشیه 2 ص 253 شود. || پر کردن باران مرغزار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پر کردن باران باغ را. غمجر المطر الروضة، ملأها. ( اقرب الموارد ). || پی درپی فروخوردن آب را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پی درپی خوردن جرعه های آب را. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس