غمگسارنده. [ غ َ گ ُ رَ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) بمعنی غمگسار. غمخوار. غمزدا : شده غمگسارنده شان هر دو زن گه این پایکوب و گه آن دست زن.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
رجوع به غمگسار شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) آنچه که غم را ببرد غمزدای ۲ - دوست رفیق ۳ - محبوب معشوق ۴ - ( اسم ) روز هشتم از ماه ملکی ۵ - اثر صفت جمالی که عموم و شمول دارد . یا باده غمگسار . شرابی که اندوه بزداید .