غلیزبند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
غلیزبند: [ عامیانه ] سینه بند کودک ، در زبان ترکی به آن دؤشلوک گفته می شود .
( ( چمدان را چسبید و درش را باز کرد و از توش یک بقچه قلمکار درآورد. لای بقچه را پس زد. روی همه چیزهای توی چمدان یک غلیزبند چیت گل گلی بود. ) )
( صادق چوبک ، چرا دریا طوفانی شده بود )
( ( چمدان را چسبید و درش را باز کرد و از توش یک بقچه قلمکار درآورد. لای بقچه را پس زد. روی همه چیزهای توی چمدان یک غلیزبند چیت گل گلی بود. ) )
( صادق چوبک ، چرا دریا طوفانی شده بود )