غلیج

لغت نامه دهخدا

غلیج. [ غ َ ] ( اِ ) انگز. ( از فرهنگ اسدی ) ( فرهنگ اوبهی ). بیلی که با آن زمین را هموار کنند. رجوع به انگز شود :
چون غلیجی که بند برکند ( کذا؟ )
کیست چون تو فژاگن و فژغند.
؟ ( فرهنگ اسدی ).
|| بت که تراشند. ( فرهنگ اسدی ) ( فرهنگ اوبهی ).

فرهنگ معین

(غَ ) (اِ. ) ۱ - بیلی که با آن زمین را هموار کنند. ۲ - بتی که تراشند.

پیشنهاد کاربران

بپرس