غلوه
لغت نامه دهخدا
غلوه. [ غ ُل ْ وَ / وِ ] ( اِ ) کُلیَه. گُردَه. قلوه. رجوع به کلیه و گرده و قلوه شود.
- دل دادن و غلوه گرفتن ؛ سخت با اشتیاق به گفته های کسی گوش دادن.
- دل و غلوه ای ؛ آنکه جگر و غلوه و دل وخایه گوسفند فروشد. دل و قلوه ای.
غلوه. [ ] ( اِخ ) احمدبن محمد قواس ، معروف به خواجه غلوه. وی از شیوخ متصوفه در دوره چنگیزی بود. مزار او در ولایت تولک در قریه جدرود است. صاحب «روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات » داستانی از او آورده است. رجوع به کتاب مذکور ج 2 ص 66 و 67 شود.
غلوه. [ ] ( اِخ ) از توابع بخارا،در میان خدیمنکن و راه سمرقند قرار دارد و در دست چپ این راه است. ( از مسالک و الممالک اصطخری ص 316 ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] نهایت برد پرتاب تیر را غَلوَه گویند.
عنوان یاد شده (غَلوَه) به مناسبت در باب طهارت آمده است.
معنای لغوی
غلوه در لغت به معنای مقدار پرتاب تیر، مسافت سیصد تا چهارصد ذراع و ۲۵ غلوه معادل یک فرسخ آمده است.
اصطلاح فقهی
مراد از غلوه در فقه، معنای نخست است. مراد از مقدار پرتاب تیر، مسافتی است که تیرانداز معمولی (معتدل القدره) از کمان معمولی، در هوای آرام و بدون باد، تیر معمولی را پرتاب می کند. این مسافت، معادل تقریبی دویست گام ذکر شده است.
حکم فقهی
...
عنوان یاد شده (غَلوَه) به مناسبت در باب طهارت آمده است.
معنای لغوی
غلوه در لغت به معنای مقدار پرتاب تیر، مسافت سیصد تا چهارصد ذراع و ۲۵ غلوه معادل یک فرسخ آمده است.
اصطلاح فقهی
مراد از غلوه در فقه، معنای نخست است. مراد از مقدار پرتاب تیر، مسافتی است که تیرانداز معمولی (معتدل القدره) از کمان معمولی، در هوای آرام و بدون باد، تیر معمولی را پرتاب می کند. این مسافت، معادل تقریبی دویست گام ذکر شده است.
حکم فقهی
...
wikifeqh: غلوه
پیشنهاد کاربران
غلوه=زیاد، خیلی، بسیار، انبوه