غلو کردن. [ غ ُ ل ُوو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از حد گذشتن. غالی بودن. غلو داشتن. رجوع به غُلُوّ شود : با هرکه دوستی کنی از دل مکن غلو با هرکه دشمنی کنی از جان مبر خطر.
غلو کردن، در قیمت اجحاف کردن، زیاد حساب کردن، بیش از ظرفیت پر کردن
overestimate(فعل)
غلو کردن، دست بالا گرفتن، زیاد براورد کردن
فارسی به عربی
بالغ (فعل ماض )
پیشنهاد کاربران
غُلُویدَن: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.
زیاده روی کردن گزافه گفتن بیش از حد بزرگ کردن گنده کردن باد کردن اغراق کردن
غلو داشتن . [غ ُ ل ُوو ت َ ] ( مص مرکب ) از حد گذشتن . غالی بودن . رجوع به غلو شود : دیگر سبزوار ولایتی خوب است با منافع و مزارع مرغوب ، اما اهل آن در رفض غلوی تمام دارند. ( روضات الجنات فی اوصاف مدینة ... [مشاهده متن کامل]
هرات ج 1 ص 277 ) . و گویند ابن علقمی وزیر در مذهب شیعه غلوی عظیم داشت . ( روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات ج 1 ص 313 ) .