در باغ سوی خانه بلبل شد و ما را
انداخت ز پا این حرکات غلطانداز.
واله هروی ( از آنندراج ).
دل به مطلب ز نگاه غلطانداز رسیداین هدف طالعی از تیر هوائی دارد.
صائب ( از آنندراج ).
|| ( ن مف مرکب ) مجازاً در وصف تیری می آید که بر نشانه نرسد. ( از آنندراج ) : ناز و نیاز هردو کماندار حیرتند
تیر نظاره پر غلطانداز میشود.
میرزا جلال اسیر ( از آنندراج ).
- غلط انداز کردن ؛ قیمت چیزی را سخت به گزاف به مشتری کم اطلاع گفتن و امثال آن.