غلتک

/qaltak/

معنی انگلیسی:
roller, calender, drum, castor, small wheel, hoop, pulley routine

لغت نامه دهخدا

غلتک. [ غ َ ت َ ] ( اِ مرکب ) ( از غلت + ک پسوند آلت ) غلطک ، و آن چوبی باشد گرد و میان سوراخ بزرگ ، آن را پایه ارابه کنند، و کوچک آن را بر بالای چاه بندند، و ریسمان را بر بالای آن اندازند و به یاری آن آب را آسان از چاه کشند، و غلطک معرب آن است. ( برهان قاطع ). غلتنک. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). چوبی که بر او رسن بگردد و او را بغلطاند و پایه گردان نیز گویند و غلطان و غلتیده نیز نامند. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). چوبی که برو رسن بگردد و پایه گردون را نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ). رجوع به غلطک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چوبی گرد و میان سوراخ بزرگ که آن را پایه ارابه کنند ۲ - چوبی گرد که آن را بر بالای چاه بندند و ریسمان را بدان بندند و بیاری وی آب از چاه آسان کشند ۳ - سنگ استوانه شکل که آنرا روی بام غلتانند تا محکم شود و آب باران در آن نفوذ نکند غلتان ۴ - آلتی که برای مسطح کردن خیابانها و کوچه ها به کاربرند ۵ - آلتی که به زمین های شخم زده کشند تا تخمها زیر خاک روند . یا روی غلتک افتادن کاری . براه افتادن آن .

فرهنگ معین

(غَ تَ ) (اِ. ) ۱ - سنگی استوانه ای شکل که روی بام های کاهگلی می غلتانند تا کاهگل سفت و محکم شود، بام غلتان . ۲ - وسیله ای برای تسطیح جاده و هموار ساختن آسفالت تازه خیابان ها. ۳ - چوبی گرد و میان سوراخ که آن را پایة ارابه کنند. ،روی ~ افتادن کنایه از:

فرهنگ عمید

۱. استوانه ای سنگین وزن از جنس سنگ یا فولاد که برای هموار کردن خاک، آسفالت یا کاهگل به کار می رود، غلتبان.
۲. خودرویی با چرخ های استوانه ای شکل وسنگین که برای تسطیح و هموار ساختن آسفالت تازۀ جاده، خیابان، و امثال آن استفاده می شود.
۳. استوانه ای از جنس فولاد یا چدن که برای نورد کردن به کار می رود.

فرهنگستان زبان و ادب

{roll} [مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] بشکه یا استوانۀ فلزی یا غیرِفلزی (در صنایع متالورژی، عموماًً فولادی ) که برای نورد کردن به کار می رود * مصوب فرهنگستان اول

جدول کلمات

رول

مترادف ها

roll (اسم)
تمایل، گردش، صورت، توپ، لوله، نورد، فهرست، ثبت، غل، چرخش، طومار، فرد، غلتک، نان ساندویچی، چیز پیچیده

roller (اسم)
استوانه، نورد، منگنه، غلتانک، غلتک، غلطک، بام غلتان

trundle (اسم)
چرخک، غلتک، بارکش کوتاه

sledge (اسم)
غلتک، سورتمه، چکش اهنگری

فارسی به عربی

حادلة , زلاجة , لفة

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است.
در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند.
بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است.
لینک منبع. پایین قرار می دهم

غلتکغلتکغلتک
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/ق• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/ق
نورد
سوزن برای جوجه؛ شمشیر کشنده. برای خرس؛ اصلاً دیده نمیشه ومانند پشه له وناپدید میشه.
برای فیل . . .
برای غلتک فولادین . . .
. . .
خودت را بزرگ کنید؛ همه گرفتاریهای کوچک میشن وناپدید میشن.
Road Roller
توپ