غلته
لغت نامه دهخدا
غلتة. [ غ َ ل َت َ ] ( ع اِ ) یک سهو در حساب. ج ، غَلَتات. ( فرهنگ ناظم الاطباء ). قیاساً میتواند اسم مرة از غَلت باشد.
غلتة. [ غ ُ ت َ ] ( ع اِمص ) اسم مصدر از غَلَت به معنی غلط. ( از اقرب الموارد ). رجوع به غَلَت شود.
غلته. [ غ َ / غ ُ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) چوبی گرد و استوانه ای که بدان خمیر نان را پهن کنند. ( ناظم الاطباء ). || غلته به فتح اول نوردی که کلاهدوزان به کار برند و آن را مردانه نامند. ( از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 185ب ).
غلته. [ غ َ ل َ ت َ ] ( اِخ ) محلی است در تونس.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید