لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
گرد کردن، پیچیدن، گشتن، غلتیدن، غلت خوردن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن، غلتک زدن، بدوران انداختن، تراندن، تر دادن، تلاطم داشتن
گشتن، سنگین حرکت کردن، چرخیدن، غلتاندن، تراندن، غل خوردن
وارونه کردن، تعمق کردن، ورق زدن، غلتاندن، برگرداندن
پیچیدن، غلتاندن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید