غلامان خاصه شریفه ارتشی بود متشکل از غلامان ارمنی، چرکس و گرجی که در جریان لشکرکشی های دوران صفوی به قفقاز اسیر شده بودند. این نیروی نظامی توسط شاه عباس برای مقابله با قدرت «قبایل تُرک قزلباش» که اشراف نظامی صفویان را تشکیل می دادند، ایجاد شد. شکل گیری سپاه غلامان خاصه شریفه، راه حل مؤثری برای معضل شاه عباس بود، اما در درازمدت، منشأ ضعف دولت صفوی شد، زیرا این غلامان توانایی و ویژگی های رزمی قزلباشان را نداشتند.
... [مشاهده متن کامل]
حامیان اصلی صفویان، قبایل تُرک بودند که قزلباش، خوانده می شدند. مهم ترین قبایل قزلباش عبارت بودند از ایل افشار، ایل قاجار، ایل شاملو، ایل تکلو، ایل ذوالقدر، ایل روملو و ایل استاجلو، که همگی از آناتولی و سوریه به ایران آمده بودند. هر دودمان به بخش گوناگونی از ایران مهاجرت کرد و رهبرانشان پس از فتح آن مناطق به حکومت آن دیار منصوب شدند؛ بنابراین استاجلوها در آذربایجان و بخشی در عراق عجم و کرمان اقامت کردند؛ طایفه قهرمانلو در شیروان و ایل شاملو در خراسان اقامت نمود، و ایل تکلو حکمرانی اصفهان، همدان و بخش هایی از عراق عجم را گرفت؛ فارس در دست ایل ذوالقدر بود، ایل افشار کهگیلویه و خوزستان را داشت و بغداد در کنترل طایفه ماوشلو قبیله ای کوچکتر و منشعب از آق قویونلو بود. در واقع، مهاجرت قبایل تُرک از آناتولی و سوریه به ایران، که مربوط به قرن چهاردهم است، در به قدرت رسیدن صفویه و ماندگاری آنها به عنوان یک سلسله سیاسی کمک زیادی کرد. در تاریخ بعدی ایران، قبایل تُرک نقش اصلی را ایفا کردند. سلسله صفویه با کمک ارتش متشکل از قبایل تُرک قزلباش ( افشار، قاجار، شاملو، تکلو، ذوالقدر، روملو و استاجلو ) به سلطنت رسید و قدرت را حفظ کرد. نادرشاه افشار از شاخه خراسان از طایفه قرخلو قبیله افشار برخاست و پس از درهم شکستن افغانها، دودمان افشاریان را تأسیس کرد و در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی، حکومت ایران به دست مجموعه دیگری از روسای قزلباش، یعنی ایل قاجار افتاد. در ایران طی سالهای ۱۵۰۱ تا ۱۷۲۲ قدرت نظامی معمولاً منشأ ایلی داشت و قدرت سیاسی نیز از آن پیروی می کرد و قدرت نظامی و سیاسی در ایران عموماً در دست قبایل تُرک بود.
شاه عباس از همان لحظه به قدرت رسیدن متوجه شد که یا باید اقتدار خود را بر قزلباش ها تحمیل کند یا بازیچه و ابزار آنها باقی بماند. اما ترکمانان قزلباش همچنان ستون فقرات نظامی دولت صفوی بودند. اگر آنها را تضعیف می کرد، دولت را تضعیف کرده بود. او در زمانی که عثمانی ها مناطق وسیعی از قلمرو صفوی را در شمال غرب در اختیار داشتند نمی توانست از عهده این این کار ( تضعیف قبایل قزلباش ) برآید. راه حل او تشکیل یک ارتش جدید و دائمی متشکل از سربازگیری از غلامان خاصه شریفه بود. این غلامان مسیحیان گرجی، ارمنی و چرکس بودند که در جریان لشکرکشی های صفویان به قفقاز، به اسلام گرویدند و به اسارت درآمدند و برای خدمت در خاندان سلطنتی آموزش دیدند. به جز اینکه این غلامان با استخدام سیستماتیک جذب نمی شدند، از بسیاری جهات مشابه ینی چری های عثمانی بودند. وفاداری این غلامان به شخص شاه بود نه به یک قبیله و در نتیجه پشتوانه ارزشمندی برای شاه در اختلافاتش با قزلباش ها بود. ایجاد سپاه غلامان راه حل مؤثری برای معضل شاه عباس بود. اما در درازمدت، منشأ ضعف دولت بود، زیرا غلامان شریفه خاصه در تحلیل نهایی، ویژگی های رزمی قزلباش را نداشتند.
... [مشاهده متن کامل]
حامیان اصلی صفویان، قبایل تُرک بودند که قزلباش، خوانده می شدند. مهم ترین قبایل قزلباش عبارت بودند از ایل افشار، ایل قاجار، ایل شاملو، ایل تکلو، ایل ذوالقدر، ایل روملو و ایل استاجلو، که همگی از آناتولی و سوریه به ایران آمده بودند. هر دودمان به بخش گوناگونی از ایران مهاجرت کرد و رهبرانشان پس از فتح آن مناطق به حکومت آن دیار منصوب شدند؛ بنابراین استاجلوها در آذربایجان و بخشی در عراق عجم و کرمان اقامت کردند؛ طایفه قهرمانلو در شیروان و ایل شاملو در خراسان اقامت نمود، و ایل تکلو حکمرانی اصفهان، همدان و بخش هایی از عراق عجم را گرفت؛ فارس در دست ایل ذوالقدر بود، ایل افشار کهگیلویه و خوزستان را داشت و بغداد در کنترل طایفه ماوشلو قبیله ای کوچکتر و منشعب از آق قویونلو بود. در واقع، مهاجرت قبایل تُرک از آناتولی و سوریه به ایران، که مربوط به قرن چهاردهم است، در به قدرت رسیدن صفویه و ماندگاری آنها به عنوان یک سلسله سیاسی کمک زیادی کرد. در تاریخ بعدی ایران، قبایل تُرک نقش اصلی را ایفا کردند. سلسله صفویه با کمک ارتش متشکل از قبایل تُرک قزلباش ( افشار، قاجار، شاملو، تکلو، ذوالقدر، روملو و استاجلو ) به سلطنت رسید و قدرت را حفظ کرد. نادرشاه افشار از شاخه خراسان از طایفه قرخلو قبیله افشار برخاست و پس از درهم شکستن افغانها، دودمان افشاریان را تأسیس کرد و در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی، حکومت ایران به دست مجموعه دیگری از روسای قزلباش، یعنی ایل قاجار افتاد. در ایران طی سالهای ۱۵۰۱ تا ۱۷۲۲ قدرت نظامی معمولاً منشأ ایلی داشت و قدرت سیاسی نیز از آن پیروی می کرد و قدرت نظامی و سیاسی در ایران عموماً در دست قبایل تُرک بود.
شاه عباس از همان لحظه به قدرت رسیدن متوجه شد که یا باید اقتدار خود را بر قزلباش ها تحمیل کند یا بازیچه و ابزار آنها باقی بماند. اما ترکمانان قزلباش همچنان ستون فقرات نظامی دولت صفوی بودند. اگر آنها را تضعیف می کرد، دولت را تضعیف کرده بود. او در زمانی که عثمانی ها مناطق وسیعی از قلمرو صفوی را در شمال غرب در اختیار داشتند نمی توانست از عهده این این کار ( تضعیف قبایل قزلباش ) برآید. راه حل او تشکیل یک ارتش جدید و دائمی متشکل از سربازگیری از غلامان خاصه شریفه بود. این غلامان مسیحیان گرجی، ارمنی و چرکس بودند که در جریان لشکرکشی های صفویان به قفقاز، به اسلام گرویدند و به اسارت درآمدند و برای خدمت در خاندان سلطنتی آموزش دیدند. به جز اینکه این غلامان با استخدام سیستماتیک جذب نمی شدند، از بسیاری جهات مشابه ینی چری های عثمانی بودند. وفاداری این غلامان به شخص شاه بود نه به یک قبیله و در نتیجه پشتوانه ارزشمندی برای شاه در اختلافاتش با قزلباش ها بود. ایجاد سپاه غلامان راه حل مؤثری برای معضل شاه عباس بود. اما در درازمدت، منشأ ضعف دولت بود، زیرا غلامان شریفه خاصه در تحلیل نهایی، ویژگی های رزمی قزلباش را نداشتند.