غفلت کردن. [ غ َ / غ ِ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غافل بودن. غفلت ورزیدن. غفلت داشتن. تغاضی. ( منتهی الارب ). رجوع به غفلت و غفلة شود : آن دیگری که تحرزی داشت... با خود گفت غفلت کردم. ( کلیله و دمنه ).
neglect (فعل)فروگذار کردن، غفلت کردن، مسامحه کردنoverlook (فعل)چشم پوشی کردن، غفلت کردن، مسلط یا مشرف بودن بر