غفلت ورزیدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
معنی غفلت ورزیدن میشه توجهی کردن نه که غفلت کردن
چشم برداشتن ( از چیزی یا کسی )
نمونه ها ( دربسیاری باره ها ) :
تا از وی چشم برداشتم ( غفلت ورزیدم ) ، رفت و ناپدید شد.
تا از موتور چشم برداشتم ( غافل شدم ) ، از کار افتاد.
نمونه ها ( دربسیاری باره ها ) :
تا از وی چشم برداشتم ( غفلت ورزیدم ) ، رفت و ناپدید شد.
تا از موتور چشم برداشتم ( غافل شدم ) ، از کار افتاد.
توجه نکردن
بی اعتنایی کردن
بی اعتنایی کردن