غطم

لغت نامه دهخدا

غطم. [ غ ِ طَم م ] ( ع ص ، اِ ) دریای بزرگ بسیارآب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). البحر العظیم. ( اقرب الموارد ). دریا. ( مهذب الاسماء ). || مرد فراخ خوی کریم الاخلاق.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الرجل الواسعالاخلاق. ( اقرب الموارد ): رجل غطم ؛ واسعالخلق. ( مهذب الاسماء ). || گروه بسیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جمع کثیر. ( از اقرب الموارد ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس