غطریف
لغت نامه دهخدا
غطریف. [ غ ِ ] ( اِخ ) ابن عطا. به روزگار هارون الرشید امیر خراسان شد در ماه رمضان به سال 185 هَ. ق. و این غطریف برادر مادر هارون الرشید بود، و مادر هارون الرشید را خیزران نام بود دختر عطا از یمن ، از شهری که آن را جرش گویند، و اسیر افتاده بود به طبرستان ، و از آنجا او را به نزدیک مهدی آوردند. مهدی را از وی دو پسر آمد یکی موسی الهادی ودوم هارون الرشید. و چون کار خیزران بزرگ شد، این غطریف به نزدیک وی آمد و با او میبود. هارون الرشید خراسان به وی داد، و بدان تاریخ در دست مردمان سیم خوارزم روان شده بود و مردمان آن سیم را به ناخوشدلی گرفتندی و آن سیم بخارا از دست مردمان بیرون شده بود. چون غطریف بن عطا به خراسان آمد اشراف و اعیان بخارا به نزدیک او رفتند و از وی درخواستند که ما را سیم نمانده است در شهر، امیر خراسان فرماید تا ما را سیم زنند و به همان سکه زنند که سیم بخارا در قدیم بوده است و سیمی میباید که هیچکس از دست ما بیرون نکند و از شهر ما بیرون نبرد تا ما سیم میان خویش معاملت بکنیم. و بدان تاریخ نقره عزیز بود پس اهل شهر را جمع کردند و از ایشان رأی خواستند در این معنی ، بر آن اتفاق کردند که سیم زنند از شش چیز: زر و نقره و مشک وارزیز و آهن و مس. همچنان کردند و به آن سکه پیشین به نام غطریف زدند؛ یعنی سیم غطریفی و عامه مردمان غدریفی خواندندی. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 43 و 44 ).
غطریف. [ غ ِ ] ( اِخ ) رجوع به ابوهارون شود.
غطریف. [ غ ِ ] ( اِخ ) محمدبن احمد، مکنی به ابواحمد، متوفی به سال 377 هَ. ق.او راست : جزئی در حدیث از حدیث قاضی ابوبکر طبری.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - مهتر سید قوم ۲ - جوانمرد شریف .
محمد بن احمد مکنی به ابو احمد متوفی بسال ۳۷۷
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. سرور، مهتر.
۳. (اسم ) جوجۀ باز.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید