لغت نامه دهخدا
غض. [ غ َ ضِن ْ ] ( ع ص ) در اصل غضی است ، بعیر غض به معنی شتر دردشکم رسیده از خوردن غضا. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به غضی شود.
فرهنگ فارسی
در اصل غضی است بعیر غض بمعنی شتر درد شکم رسیده از خوردن غضا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پایین آوردن آواز: غض صوت.
۳. (صفت ) تازه، تروتازه.
۴. (اسم ) شکوفۀ نازک.
۵. (صفت ) تازه رو و خندان.
۶. (اسم ) گوسالۀ نوزاد.
پیشنهاد کاربران
غض[ اصطلاح طب سنتی ]به ضاد معجمه تر و و تازه نارس از نباتات است.