غصه خوردن


معنی انگلیسی:
brood, mope, to be grieved, to become sorrowful

لغت نامه دهخدا

غصه خوردن. [ غ ُص ْ ص َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) غم و اندوه خوردن. غم و اندوه را در دل پنهان کردن و اظهار وی نکردن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به غصه شود :
باز رفتند و غصه میخوردند
خواجه را جستجوی میکردند.
نظامی.
نباشد سود من زین قصه کردن
به جز اندوه جان و غصه خوردن.
نظامی.
چون حاصل آدمی درین شورستان
جز خوردن غصه نیست یاکندن جان.
خیام.
می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید ترا که باده مخور گو هو الغفور.
حافظ.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - غم خوردن اندوه بردن ۲ - غم و اندوه را در دل پنهان داشتن و اظهار نکردن .

مترادف ها

sorrow (فعل)
غصه دار کردن، تاسف خوردن، غصه خوردن

فارسی به عربی

صنوبر

پیشنهاد کاربران

جگر خاییدن ؛ غمگین بودن. محزون بودن. غم و غصه خوردن :
ز شوق لبت چند خایم جگر
بیا ساقی ای از خدا بی خبر.
ظهوری ( از آنندراج ) .
خود خوری

بپرس