لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مصادره کردن
ادعای بیجا کردن، بخود بستن، غصب کردن
ربودن، غصب کردن، بزور گرفتن
غصب کردن، تصرف عدوانی کردن، تصرف غاصبانه کردن، بزور مالی را از مالک گرفتن
درک کردن، توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مبتلا کردن، قاپیدن، مصادره کردن، تصاحب کردن، به تصرف درآوردن، دچار حمله شدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
احتلال