غشمشم
لغت نامه دهخدا
- میرزا غشمشم ؛ به استهزاء و مزاح ، مردی خودآرا. آنکه خود را به لباس خوب آراید.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بی پروا، گستاخ.
۳. دلیر.
۴. ستمگر.
پیشنهاد کاربران
غشمشم:
کسی که زیاد منم منم می کند، خود شیفته و خودرای، سرباز دلیر، حاکم مستبد، پیرمرد لجوج، در عهد قاجار در افواه مردم به کسی که زیاد خودستائی می کرد از جهت تمسخر، میرزا غشمشم میگفتند.
کسی که زیاد منم منم می کند، خود شیفته و خودرای، سرباز دلیر، حاکم مستبد، پیرمرد لجوج، در عهد قاجار در افواه مردم به کسی که زیاد خودستائی می کرد از جهت تمسخر، میرزا غشمشم میگفتند.