غش غش خندیدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
غَش غَش خندیدن:خندیدن به حد بیتابی، خنده از ته دل.
هِرهِر خندیدن:پیوسته خندیدن، خنده ممتد.
هِرهِر خندیدن:پیوسته خندیدن، خنده ممتد.
( ( وسط غش غش خنده تعریف کرد که مرد هلندی ساعت سه ی بعد از ظهر، زیر زِل آفتاب روی چمن حیاط حمام آفتاب می گیرد . ) )
( ( چراغ ها را من خاموش می کنم، زویا پیرزاد، چ ۴۵، ۱۳۹۲. ص ۸۳ ) )
( ( چراغ ها را من خاموش می کنم، زویا پیرزاد، چ ۴۵، ۱۳۹۲. ص ۸۳ ) )