غسل براوردن

لغت نامه دهخدا

( غسل برآوردن ) غسل برآوردن. [ غ ُ ب َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) غسل کردن. غسل آوردن. اغتسال. تغسل :
در ظاهرم جنابت در باطن است حیض
آن به که غسل هر دو به یک جا برآورم.
خاقانی.
نخست غسلی از آن چشمه حیات برآر
به زیر هر بن مویی از آن نمی برسان.
کمال اسماعیل ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

غسل برآوردن : تطهیر کردن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 501 ) .

بپرس