غسانیه

لغت نامه دهخدا

( غسانیة ) غسانیة. [ غ َس ْ سا نی ی َ ] ( ع اِ ) غذائی است که از خمیر سیب زمینی و عسل و زعفران درست کنند. ( دزی ج 2 ص 213 ).

غسانیة. [ غ َس ْ سا نی ی َ ] ( اِخ ) گروهی از مرجئه ، و از یاران غسان کوفی میباشند. گویند ایمان عبارت است از شناسایی حق و پیمبرش ، و بر آنچه از هر دوی آنان رسیده بر سبیل اجمال ، نه بر طریق تفصیل. و ایمان کم و زیاد شود، و قید اجمال در شناسایی ، مانند آنکه میگویند: حج واجب است ، اما اگر ندانستیم کعبه کجاست ، و شاید جایی غیر از مکه باشد، یا خداوند محمد( ص ) را مبعوث کرد، ولی نمیدانیم همان کس است که از مدینه ظهور کرد یاغیر اوست ، بر ما حرجی نیست. و غسان این اقوال را ازتعلیمات ابوحنیفه نقل میکند در صورتی که نسبت این گفتار به او افتراء است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به ترجمه الفرق بین الفرق چ مشکور، ص 208 شود.

غسانیة. [ غ َس ْ سا نی ی َ ] ( اِخ ) زنی ادیبه از ادبای مشهور اندلس بود و چون از مملکت بجانه بود به غسانیه بجانیه معروف است. از اشعار اوست :
عهدتم و العیش فی ظل وصلهم
انیق و روض الوصل اخضر فینان
لیالی سعد لایخاف علی الهوی
عتاب و لایخشی علی الوصل هجران.
( از قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ فارسی

فرقه ای از مرجئه از یاران غسان کوفی . آنان گویند ایمان عبارتست از شناسایی حق و پیغمبرش و آنچهاز آن دو رسیده بر سبیل اجمال نه بر طریق تفصیل و ایمان کم و زیاد شود . اجمال در شناسایی مانند آنکه میگویند :حج واجب است اما اگر ندانستیم کعبه کجاست و شاید جایی غیر اوست بر ما حرجی نیست . غسان این اقوال را از تعلیمات ابوحنیفه نقل میکند در صورتیکه نسبت این گفتار بدو افترائ است ( کشاف اصطلاحات لغ . )
زنی ادیبه از ادبای مشهوراندلس بود و چون از مملکت بجانه بود به غسانیه بجانیه معروف است

پیشنهاد کاربران

بپرس