غسالی
لغت نامه دهخدا
غسالی. [ غ ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به غسالة : و اگر قوت هاضمه جگرضعیف باشد اسهال غسالی بود؛ یعنی همچون آبی بود که گوشت تازه در وی شسته باشند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
غسالی. [ غ َس ْ سا ] ( حامص ) کار غسال. مرده شویی.
فرهنگ فارسی
جمع غسبله
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید