لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) سخت شوینده ۲ - جامه شوی ۳ - مرده شوی ۴ - ( اسم ) هر دارویی که جلا دهد اما نه بقوه فاعله خود بلکه بقوه منفعله ای که حرکت آن را یاری کند ( مقصود از قوه منفعله رطوبت و مقصود از حرکت سیلان است زیرا سایل لطیف هر گاه بر دهانه های عروق جاری شود با رطوبت خود فضول را نرم می کند یا سیلان خود آنها را زایل سازد مانند مائ شعیر و مائ قراح ) یا ادویه غسال . دواهای مدر داروهایی که ترشح ادرار را بسیار کند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. غسل دهنده.
۳. (اسم، صفت ) مرده شوی.
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
غسال: [ اصطلاح طب سنتی ]یعنی شستشو دهنده وآن دوائی را نامند که بقوت جالیه منفعله خود که رطوبت باشد نه به قوت فاعله که حرارت باشد بحرکت و سیلان در آورد اخلاط را زائل گرداند آنها رااز سطح عضو مانند ماءالشعیر و آب خصوص آب نیمگرم
غسّال =شوینده ، جامه شوی ، مرده شوی