[ویکی نور] «بدر الدین محمد بن رضی الدین عامری غزی دمشقی»، در 14 ذی القعده 904ق در دمشق متولد شد.
پدرش رضی الدین الغزی، او را درحالی که کمتر از دو سال سن داشت، نزد شیخ محمد بن محمد بن علی الاسکندری المزی برد. وی خرقه تصوف را به تنش پوشاند و اذکاری را به او تلقین نمود. غزی از بسیاری از شیوخ دمشق، از جمله پدرش کسب علم کرد. او سپس به همراهی پدرش عازم مصر شد و از بسیاری از مشایخ مصر علم آموخت و از جلال الدین سیوطی کسب اجازه کرد.
او در سال 921ق، به مشایعت پدر به قاهره بازگشت و درحالی که 17 سال بیشتر سن نداشت، جویندگان علم بر گردش حلقه زدند. پس از آن به تدریس و افتاء و تصنیف اشتغال داشت. او بعضی از وظایف دینی، مانند ریاست قراء جامع اموی و تدریس در مدرسه شامیه دمشق و بسیاری از مدارس دمشق را به عهده داشت. در اواسط عمرش گوشه عزلت گزید؛ نزد هیچ قاضی و حاکم و بزرگی نمی رفت و آنها بودند که برای تبرک و درخواست دعا به منزل او می رفتند. زمانی که قاضی القضات شهر و یا نائبش قصد دیدار او را می کردند، از او کسب اجازه کرده و در این امر اصرار می نمودند. روزی درویش پاشا (نائب شام) تصمیم گرفت که او را زیارت کند. پس از اصرار فراوان پذیرفت. درویش پاشا به او گفت: در باره من چه می شنوی؟ پاسخ داد: ظلم.
در باره او چنین نقل شده که بسیار کریم بود و نسبت به شاگردانش بخشنده بود و عطایا می داد. بر دادن فتوا چیزی نمی گرفت و جز از دوستان خاص و نزدیکانش هدیه قبول نمی کرد.
غزی، به بسیاری تألیف معروف است و بیش از صد تصنیف داشته است. پسرش، نجم الدین، عناوین آثارش را در کتابی با نام «فهرست تألیفات غزی» جمع کرده است. در هنگام سفر به روم، نوشته های او بالغ بر 70 می شد که برخی از آنها را در سفرنامه اش ذکر کرده است. برخی از تصنیفات او که نام آنها در سفرنامه نیامده، عبارت است از:
او در دوم شوال سال 984ق، به بیماری سختی دچار شد و پس از دو هفته وفات یافت. در تشییع او مردم زیادی شرکت کردند و در آرامگاه شیخ ارسلان در دمشق به خاک سپرده شد.
پدرش رضی الدین الغزی، او را درحالی که کمتر از دو سال سن داشت، نزد شیخ محمد بن محمد بن علی الاسکندری المزی برد. وی خرقه تصوف را به تنش پوشاند و اذکاری را به او تلقین نمود. غزی از بسیاری از شیوخ دمشق، از جمله پدرش کسب علم کرد. او سپس به همراهی پدرش عازم مصر شد و از بسیاری از مشایخ مصر علم آموخت و از جلال الدین سیوطی کسب اجازه کرد.
او در سال 921ق، به مشایعت پدر به قاهره بازگشت و درحالی که 17 سال بیشتر سن نداشت، جویندگان علم بر گردش حلقه زدند. پس از آن به تدریس و افتاء و تصنیف اشتغال داشت. او بعضی از وظایف دینی، مانند ریاست قراء جامع اموی و تدریس در مدرسه شامیه دمشق و بسیاری از مدارس دمشق را به عهده داشت. در اواسط عمرش گوشه عزلت گزید؛ نزد هیچ قاضی و حاکم و بزرگی نمی رفت و آنها بودند که برای تبرک و درخواست دعا به منزل او می رفتند. زمانی که قاضی القضات شهر و یا نائبش قصد دیدار او را می کردند، از او کسب اجازه کرده و در این امر اصرار می نمودند. روزی درویش پاشا (نائب شام) تصمیم گرفت که او را زیارت کند. پس از اصرار فراوان پذیرفت. درویش پاشا به او گفت: در باره من چه می شنوی؟ پاسخ داد: ظلم.
در باره او چنین نقل شده که بسیار کریم بود و نسبت به شاگردانش بخشنده بود و عطایا می داد. بر دادن فتوا چیزی نمی گرفت و جز از دوستان خاص و نزدیکانش هدیه قبول نمی کرد.
غزی، به بسیاری تألیف معروف است و بیش از صد تصنیف داشته است. پسرش، نجم الدین، عناوین آثارش را در کتابی با نام «فهرست تألیفات غزی» جمع کرده است. در هنگام سفر به روم، نوشته های او بالغ بر 70 می شد که برخی از آنها را در سفرنامه اش ذکر کرده است. برخی از تصنیفات او که نام آنها در سفرنامه نیامده، عبارت است از:
او در دوم شوال سال 984ق، به بیماری سختی دچار شد و پس از دو هفته وفات یافت. در تشییع او مردم زیادی شرکت کردند و در آرامگاه شیخ ارسلان در دمشق به خاک سپرده شد.
wikinoor: غزی،_محمد_بن_محمد