غزغزه
لغت نامه دهخدا
غزغزة. [ غ ُ غ ُ زَ ] ( ع اِ ) همان غزغزاست. ( اقرب الموارد ). رجوع به غُزغُز و غُزّ شود.
غزغزه. [ غ َ غ َ زَ ] ( اِ ) مرغ دشتی. دجاجة لبری. غژغژة.( فرهنگ شعوری ج 2 ورق 185 ب ). در فرهنگهای دیگر دیده نشد و ظاهراً مصحف غرغره است. رجوع به غرغرة شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید