غریوان شدن. [ غ ِ ری ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بانگ و فریاد برآوردن. شور و غوغا کردن. غریوبرآوردن. غریو کردن. رجوع به غریو شود : پس تل درون ، هر سه پنهان شدنداز اندیشه جان غریوان شدند.فردوسی.ز صندوق پیلان خروشنده نای غریوان شده زنگ و کوس و درای.اسدی ( گرشاسب نامه ).