غریب نواز. [ غ َ ن َ ] ( نف مرکب ) نوازنده مردمان درویش و مسافر و بینوا. ( ناظم الاطباء ). آنکه غریب رابنوازد. غریب پرور. غریب دوست. غریب پرست : ادب مگیر و فصاحت مگیر و شعر مگیر نه من غریبم و شاه جهان غریب نواز.
ابوالحسن آغاجی.
با غریبان رنجدیده بساز تا فلک خواندت غریب نواز.
نظامی.
گفت با کرد کای غریب نواز از غریبان بسی کشیدی ناز.
نظامی.
فرهنگ فارسی
آنکه غریبان و مسافران و بینوایان را نوازش کند غریب پرور غریب دوست .
فرهنگ عمید
آن که مردم غریب و بینوا را بنوازد، غریب پرور، نوازندۀ غریب.
مترادف ها
hospitable(صفت)
مهمان نواز، مهمان نوازانه، غریب نواز
فارسی به عربی
مضیاف
پیشنهاد کاربران
ان کسی که غریب بنوازد یا با غریبه مهربان باشد نوازشش بکنه