غریب زاده

لغت نامه دهخدا

غریب زاده. [ غ َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) لولی زاده. ( غیاث اللغات ). در محاوره به معنی لولی زاده است چه اکثر مسافران به لولی و کاولی اختلاط کنند. ( آنندراج ). || زاده زنا. حرامزاده. ( ناظم الاطباء ) :
غریب زاده که تخمش بیفتد از عالم
نمی شود که نباشد گزنده و بدذات.
ناظم هروی ( از آنندراج ) ( از مجموعه مترادفات ص 312 ).
|| باوصف این قباحت به معنی مسافرزاده نیز آید :
همچو بیاض چشم سیاهان خوش نگاه
هند از غریب زاده ایران سپیدروست.
علی قلی خان اعظم بن حسین خان شاملو. ( از آنندراج ) ( از مجموعه مترادفات ص 312 ).
ترانه ای که ز شوخی ندیم محفلهاست
غریب زاده هندونژاد خامه ماست.
شفیع اثر( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - فرزند غریب ۲ - زاده کولی ۳ - زاده زنا حرامزاده ( وجه تسمیه آنکه مسافران و غریبان با کولیان اختلاط می کردند )

فرهنگ معین

( ~ . دِ ) [ ع - فا. ] (ص مف . ) ۱ - زادة کولی . ۲ - کنایه از: حرامزاده .

فرهنگ عمید

۱. فرزند شخص غریب.
۲. فرزند کولی.
۳. [مجاز] حرام زاده.

پیشنهاد کاربران

غریبم کرده ای، ای قاصد عشق
تو برده ای مرا به مقصد عشق
نا آشنا، مظلوم

بپرس