لغت نامه دهخدا
غرمانوش. [ غ َ ] ( اِ ) ترخون ، و آن سبزی باشد معروف که خورند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . ترخون و آن تره ای است ، و به جای میم ، باء موحده نیز گفته اند. ( فرهنگ رشیدی ). || بیخ حشیشی است کوهی که آن را عاقرقرحا خوانند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). رجوع به عاقرقرحا شود.
فرهنگ عمید
۱. ترخان، ترخون.
۲. عاقرقرحا.