غرماسنگ

لغت نامه دهخدا

غرماسنگ. [ غ َ / غ َ رَ س َ ] ( اِ ) نان تنک به روغن جوشانیده. ( برهان قاطع ). نان تنک که به روغن بریان کرده باشند. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
گر من به مثل سنگم با تو غرماسنگم
ور زآنکه تو چون آبی ، بر خسته دلم ناری.
ابوشکور ( از رشیدی ).
لیکن از این بیت به فتح ( را ) ظاهر می شود اگر سکته نخوانیم. ( فرهنگ رشیدی ). غریاسنگ. ( برهان قاطع ).

فرهنگ عمید

نوعی نان روغنی نازک: گر من به مثل سنگم با تو غرما سنگم / ور زآنکه تو چون آبی با خسته دلم ناری (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۹۰ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس