غرما

لغت نامه دهخدا

غرما. [ غ َ ] ( ع اِ ) لغتی در غَرمی ̍ و به معنی «اَما» است. ( منتهی الارب ). رجوع به غرمی شود.

غرما. [ غ َ ] ( اِ ) یا غرمانا، یک بخش از چهار بخش درهم که یک دانگ و نیم است. ( فرهنگ نظام ). ربع درهم. || نصف درهم. ( السنه ترکیه و فرانسویه نک لغتی ). غراما. رجوع به غراما شود.

غرما. [ غ ُ رَ] ( ع ص ، اِ ) مأخوذ از غرماء. رجوع به غرماء شود.
- غرما کردن . رجوع به غرما کردن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) جمع غریم ۱ - وامدار بدهکاران ۲ - طلبکاران .
یا غرمانا یک بخش از چهار بخش در هم که یک دانگ و نیم است نصف درهم

فرهنگ عمید

= غریم
* غرما کردن: [قدیمی] تقسیم کردن اموال بدهکار ورشکسته به وسیلۀ طلبکاران میان خود.

پیشنهاد کاربران

غرامت بگیران
به طلبکاری گفته میشودکه طلبش معین است درواقع به معنی طلبکار عین معین است
به طلبکارانی گفته می شودکه به نسبت طلب خود سهم می برند یعنی چون ممکن است دارایی برای پرداخت تمام دین کافی نباشد هر یک به نسبت طلب خود از دارایی را تصاحب میکند تا در حق هیچ یک اجحاف نشود این برابری تقصیم را در اصطلاح حقوق غرما می گویند
کلمه غرماء که در ماده ۷۸۲ قانون مدنی و نیز در برخی مواد قانونی قانون تجارت به کار گرفته شده است در یک مفهوم ساده طلبکاران تاجر ورشکسته می باشند.
غرما :درحقوق به بستانکاران، طلبکاران تاجر ورشکسته گفته میشود
غرما : برای طلبکاران تاجر ورشکسته نوعی حق وثیقه قانونی ایجاد میشود
غرماء به ضم غین و فتح راء: بمعنی بستانکاران است وبیشتر در باب بستانکاران مفلس و ورشکسته استعمال میشود. ماده۵۰۶_۵۱۸_۵۱۹قانون تجارت
و احیانا در خصوص بستانکاران عادی و بدون حق تقدم و وثیقه بکار میرود.

در اصطلاح حقوقی به معنی بستانکاران عنوان گردیده است و بیشتر به بستانکاران ورشکسته و مفلس اطلاق میگردد.

بپرس