غرق گشتن

لغت نامه دهخدا

غرق گشتن. [ غ َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) غرق شدن. فرورفتن در آب :
تا نشد پر بر سر دریا چو طشت
چونکه پر شد طشت در وی غرق گشت.
مولوی.
ز هر سو برو انجمن گشت خلق
کز آن گریه در خون همیگشت غرق.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

مصدر ) غرق شدن فرو رفتن در آب .

پیشنهاد کاربران

بپرس