غرضوف

لغت نامه دهخدا

غرضوف. [ غ ُ ] ( ع اِ ) کرکرانک که بخورند آن را، و آن نرمه بینی و شانه ، و سر استخوان پهلو و سینه ، و استخوان بالای درون گوش باشد. غضروف به تقدیم الضاد مثله. ج ، غَراضیف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هو کل عظم رخص یؤکل و هو مارن الانف ، و نغض الکتف ، و رؤوس الاضلاع ، و رهابة الصدر، و داخل قوف الاذن. ( اقرب الموارد ) : عبداﷲ گفت آن استخوان بود که به نزدیک غرضوف باشد و هو نغض الکتف. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). || بیماری جگرو کبد. ( دزی ج 2 ص 207 ). || غرضوفان ، دو چوب که به چپ و راست و وسط و مؤخر پالان بندند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دو چوب است که در چپ و راست میان وسط پالان و انتهای آن می بندند. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

کرکرانک که بخورند آن را و آن نرمه بینی و شانه و سراستخوان پهلو و سینه و استخوان بالای درون گوش باشد

پیشنهاد کاربران

بپرس