غرض راندن

لغت نامه دهخدا

غرض راندن. [ غ َ رَ دَ ] ( مص مرکب ) غرض رانی. غرض ورزیدن. باغرض بودن. سود خود جستن و دشمنی و کینه داشتن باکسی. به کار بردن غرض در کارها. رجوع به غرض شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) غرض ورزیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس