غرشمال


مترادف غرشمال: ارقه، قرشمال، کولی، لوری، لولی

لغت نامه دهخدا

غرشمال. [ غ ِ رِ ] ( ص ، اِ ) نام گروهی مردم است در ایران و هند که دائماً در حرکت هستند و اسباب چلنگری و غربال میفروشند و ایشان را نفر و فیوج و کولی و غربتی هم گویند. بعضی از اهل لغت آن را با قاف ضبط کردند لیکن زبان ایل مذکور فارسی است پس نامشان هم فارسی است که در آن قاف نیست. ( از فرهنگ نظام ). قرشمال.لولی. لوری. کولی. غربال بند. چینگانه. فیوج. غربتی. || لوند . || دشنامی است مزاح گونه که دختران را گویند.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱ - گروهی از نژادی خاص که در ممالک و نواحی مختلف حرکت کنند و خانه و مسکن ندارند و آداب و عادات مخصوص دارند و در باب اصل و منشا آنان اختلاف است غربال بند کولی غربتی ۲ - لوند ۳ - دشنامی است که به مزاح دختران را دهند .

فرهنگ معین

(غِ رَ ) (اِ. ص . ) = قرشمال : ۱ - کولی . ۲ - کنایه از: خوش بنیه ، لوند.

پیشنهاد کاربران

غِرِشمال:کولی، لولی، فیوج.
نمونه:پیرمرد غر شمال سر ازکار برداشت. ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۶۱ )
محمدجعفر نقوی
غرشمال/ ghereshm�l : کولی، غربتی.
مانند: . . . و این سو ترک گذری به بازارها آهنگرها و گودال غرشمالخانه.
کلیدر
محمود دولت آبادی
غَرِشمار/ garešm�r : غرشمال، کولی، لولی. ( مج. ) آدم پاچه ورمالیده و هتّاک.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی

بپرس