لغت نامه دهخدا
- امثال :
نگاه به دست خاله ( نه نه ) کن ، مثل خاله ( نه نه ) غربیله کن .
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - حرکت پیاپی قسمت تحتانی بدن مثل حرکت غربیل ( غربال ) ۲ - نوعی قر کون و کچول . یا قرو غربیله . قر دادن به کمر ادا و اطوار ۳ - حرکات و سکنات زنان در وقت آرمیدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* غربیله کردن: (مصدر لازم ) حرکت دادن قسمت های تحتانی بدن در حالت رقص، قر کمر دادن.
پیشنهاد کاربران
غربیله: کون و کچول، قر، تکان دادن نشیمنگاه بهنگام رقص.
پیمود مع القصه به غربیله و غمزه
جامی دو سه لبریز بدان شعبده گر بر
( قاآنی )
وان زن بی عفاف و پر حیله
یک قر و صدهزار غربیله
گفته هر روز راز با مردی
... [مشاهده متن کامل]
خفته هر شب کنار نامردی
( ملک الشعرا بهار )
دریغ آن با حریفان پیلهٔ وی
دریغ آن جان فزا غربیلهٔ وی
( یغمای جندقی )
پیمود مع القصه به غربیله و غمزه
جامی دو سه لبریز بدان شعبده گر بر
( قاآنی )
وان زن بی عفاف و پر حیله
یک قر و صدهزار غربیله
گفته هر روز راز با مردی
... [مشاهده متن کامل]
خفته هر شب کنار نامردی
( ملک الشعرا بهار )
دریغ آن با حریفان پیلهٔ وی
دریغ آن جان فزا غربیلهٔ وی
( یغمای جندقی )
یا به غربیله همچو برزیگر
دانه از که به چک بسازد صاف
فرالاوی
دانه از که به چک بسازد صاف
فرالاوی